✅ بیست یا ده سال پیش اگر مسئولین دولتی میخواستند در جایی کلنگ ساخت مجتمع پتروشمی، پالایشگاه، سد، کارخانه فولاد، سیمان یا صنایعی از این دست را به زمین بزنند، مردم محلی تجمع میکردند و با قربانی گوسفند و پخش گل و شیرینی از آنها استقبال میشد. مسئولان ارشد دولت و سایر قوا، نمایندگان مجلس و بوروکراتهای دولتی از این دست خاطرات شیرین بسیار به یاد دارند.
✅ آن خاطرات شیرین متعلق به زمانهای است که کسی نمیپرسید پیآمد محیطزیستی آبگیری سد برای جنگلها، حیات وحش، تنوع زیستی و زمینهای کشاورزی چیست؛ آب لازم برای مجتمع پتروشیمی، فولاد، سیمان و سایر صنایع پرآببر، سرمایهبر و کماشتغالزا را چگونه تأمین و با پسابش چه میکنید؛ این وعدههای اشتغال که میدهید و به ازای چه مقدار سرمایهگذاری ریالی و دلاری، و صدمه به منابع محیطزیستی حاصل میشود؛ و منافع و مضار حاصل از ایجاد صنایع آلودهکننده چگونه میان اجتماع محلی میزبان واحد صنعتی، سهامداران دولتی و خصوصی، و سایر نفعبرندگان تقسیم میشود.
✅ ایام خاطرات شیرین بوروکراتهای دولتی و غیردولتی در حالی سپری شده که بسیاری وعدهها نیز محقق نشدهاند، شغلهای بسیار ایجا نشده، فقر اجتماعات محلی میزبان صنایع از میان نرفته، زنجیره ارزش صنایع بالادستی و پاییندستی تکمیل نشده، اما بر ثروت سهامداران دولتی و غیردولتی، ساکن تهران و شهرهای بزرگ، و البته خسارات محیطزیستی برای میزبانان واحدهای صنعتی افزوده شده است.
✅ بوروکراتهای دولتی ایجاد شود. خاطرات کلنگ و روبانها، قربانیها، شیرینیها را هنوز در ذهن دارند، اما جامعه تغییر کرده و ایشان گویی گذشت زمان را احساس نکردهاند. هنوز به یاد روزگاری هستند که طرحها بدون مجوز محیطزیستی، بدون نقادی جدی در کمیته ماده ۲ برای صدور مجوز محیطزیست، بدون مقاومت طرفداران محیطزیست، و بدون اجبار به اینکه برای مردم تشریح کنند مابهازای آنچه به دست میآورند چیست، «کلنگ، روبان، قیچی» بازی میکردند.
✅ وزیر صنعت، معدن و تجارت دولت امروز برای اولین بار سپری شدن آن ایام را به چشم دیده است (https://goo.gl/qJt52X). مردم دشتستان تجمع میکنند و مانع کلنگزنی پتروشیمی این شهر میشوند. آقای وزیر هم توضیح میدهند که «در عمر کاریش برای اولین بار شاهد چنین رفتار اعتراضآمیز برای شروع عملیات اجرایی یک پروژه بزرگ صنعتی است. … در جاهای دیگر که به قصد افتتاح یک پروژه این چنینی میرویم مردم، برایمان گوسفند قربانی میکردند. این پروژه قرار است باعث آبادی و رونق منطقه شود.» اما گویا پاسخی که میشنود این است «ما مخالف توسعه نیستیم، اما آبادی اینچنینی را که باعث از بین رفتن باغها و زمینهای کشاورزی و طبیعت ما شود، نمیخواهیم.»
✅ وزیر صنعت، معدن و تجارت در مقابل اعتراضات گفتهاند «تا هفته آینده امام جمعه و مسئولان ذیربط در منطقه آبپخش دشتستان با نشست با مسوولان استان بوشهر نسبت به مکان ساخت این پروژه باهم به تفاهم برسند، وگرنه پروژه به نقطه دیگری منتقل میشود.»
✅ جملهای که فرد معترض بیان کرده، نمادی از خیزش آگاهی محیطزیستی ناظر بر امکانپذیر دانستن توسعه و حفظ محیطزیست، و گذر کردن از ایده توسعه بیتوجه به محیطزیست است. جملاتی که آقای وزیر گفتهاند شاخصی از سختی فراموش کردن دوران «کلنگ، روبان، قیچی» و دوباره وارد شدن به بازی «توسعه یا محیطزیست» است.
✅ بهتر است بپذیریم محل واحدهای صنعتی را میتوان جابهجا کرد، اما آگاهی محیطزیستی و همزمان تخریبهای محیطزیستی هم فراگیر شدهاند و در هر نقطهای سر بر میآورند. عصر «کلنگ، روبان، قیچی» و وعده اشتغالهای فزاینده، پایان یافته است. ایدههای نو بهکار بگیرید، دست از برخورد نمایشی با محیطزیست بردارید، و خاطرات گوسفندان و شیرینیها را مدتی بایگانی کنید.
✅ اندیشهها که نو شود، محیطزیست را که جدی بگیرید، اقتصاد سبز را که برای مردم عملی کنید، اشتغالها که با صنایع کمتر سرمایهبر و بیشتر اشتغالزا ملموس شوند، و اجتماعات محلی که در منافع پروژهها شریک شدند، و مسئولیت اجتماعی شرکتها که در قبال مردم محقق شد؛ مردم دوباره برای شما گوسفند قربانی میکنند و با گل و شیرینی به استقبالتان میآیند. کسی با توسعه مخالف نیست، اما آن توسعهای که برخی وعده دادند، عاقبتی جز کمآبی، خشکی تالابها، ریزگرد، بیماری جنگلها و تخریب محیطزیست به بار نیاورده است. مردم حق دارند اعتماد نکنند.
✅ مدتی کلنگها و قیچیها را غلاف کنیم و بگذاریم اندیشههای محیطزیستی و سازگار با توسعه، در آسمان تیره و تار محیطزیست این کشور و اقتصاد این کشور پرواز کنند. اعتماد مردم بازمیگردد.