روز ۱۲ خرداد برای شرکت در یکی از نشستهای «باید درباره آب گفتوگو کنیم» در شهر مهریز یزد و در جمع کسانی بودم که همگی به نوعی با قنات سروکار داشتند. مقنّی، کشاورز، مدیر اجرایی و مقام سیاسی مرتبط با مدیریت آب و قنات گرد هم آمده بودند تا درباره نقش قنات در مدیریت پایدار آب گفتوگو کرده و تشریح کنند که چه بلایایی بر سر قناتهای ایران آمد که به وضع فعلی درآمدهاند. بحثهای بسیاری درباره علل تخریب قناتها مطرح شد، اما از میان همه علل، یک علت بیش از همه تکرار میشد. اکثریت افراد وقتی لب به سخن میگشودند یکی از علل تخریب قناتها را «رعایت نشدن حریم قنات» برمیشمردند.
من قصد ندارم درباره مدیریت آب بنویسم، اما مجبورم شرحی درباره ارزش قنات ذکر کنم تا بتوانم سخن اصلی را بگویم. قنات سازه ارزشمندی است که در زمره پایدارترین تکنولوژیهای بهرهبرداری از منابع آبی است. قنات آب را بدون صرف انرژی فسیلی و فقط با بهرهگیری از جاذبه زمین به سطح میرساند، تخریبکننده سفرههای آب زیرزمینی نیست، میزان تبخیر آب در آن بسیار کم است و چندین مزیت دیگر نیز دارد. قنات به من هزاران سال ابزار استخراج آب و مسبب آبادانی ایران بوده است. قنات میراثی تاریخی است که ارزشی امروزین دارد. قناتها هماکنون نیز قریب به ۴.۵ میلیارد متر مکعب آب در سال در اختیار ما قرار میدهند.
قنات بیش از هر چیز بهواسطه رعایت نشدن «حریم قنات» تخریب شده است. «قنات حریم دارد» یعنی در فاصله مشخصی از آن نباید چاهی حفر شود، و در حریم آن نباید ساخت و سازی صورت گیرد، و کارهای دیگری نیز نباید در حریم قنات انجام شود. جامعه ایرانی حریم قنات را رعایت نکرده است. چاههای آب در حریم قنات حفر شدند، ساختوسازهای گسترده انجام شده و شاید تلختر اینکه جریانهای فاضلاب به تونلهای قناتها هدایت شدهاند. قنات نه حریم داشته و نه حرمت.
بیحریمی و بیحرمتی قنات مسبب محروم شدن ما از میراث گرانبهای تاریخی شده است. اما همان روز که این عبارت «حریم قنات» را بارها و بارها شنیدم، با خود فکر کردم آیا «بیحریمی» وصف مصیبتباری برای جامعه ما نیست؟ چه حریمهایی دریده شدهاند که امروز به این وضع گرفتار آمدهایم؟ سه پرسش مهم و مجزا در این خصوص قابل طرح است: ۱. کدام حریمها دریده شدند؟ ۲. چه شدن که دریدن حریمها امکانپذیر شد؟ و ۳. دریدن حریمها چه به سر ما آورده است؟ پاسخ گفتن به پرسش دوم وقت و مجالی فراخ میخواهد و مناقشهبرانگیز است. اما پرسش اول و سوم هم به همان میزان مهماند.
جامعه ایرانی را بهواقع میتوان «جامعه بیحریم» خواند که لاجرم بیحرمت نیز خواهد شد. من شماری از حریمهایی را که حرمتی نداشتهاند ذکر میکنم: حریم جنگل، حریم راه، حریم خط لوله، حریم دانشگاه، حریم رودخانه، حریم منطقه حفاظتشده، حریم حیات وحش، حریم آثار و بناهای تاریخی، حریم قلم، حریم بیان و سخنرانی، حریم علم، حریم دریا، حریم مالکیت، حریم خیابان، پیادهرو، حریم خصوصی، حریم ارتباطات، و … . هر کس در شغل و حرفهاش میتواند بسیاری از حریمها را برشمارد که امروز حرمتی ندارند.
جامعه بیحریم وصف نظام اجتماعی-سیاسیای است که هیچ خط قرمز غیرقابل تخطی ندارد. جوامع نمیتوانند بدون داشتن مرزها و محدودههای غیرقابل تخطی که همگان یا اکثریتی غالب بر منصفانه و عادلانه بودن رعایت حرمت آنها اجماع دارند، درست و پایدار زندگی کنند. اما امروز در جامعهای زندگی میکنیم که هر حریمی میتواند دریده شود، و هر گروهی به دریدن حریم و حرمت جایی مشغولاند. عدهای حریم دریا، جنگل، رودخانه و منطقه حفاظتشده را میدرند و زمینخواری و سودجویی میکنند. دیگرانی حریم علم، قلم، بیان و اندیشه را میشکنند و کتابدزدی و مدرکسازی میکنند یا سخنرانی را در پای تریبون یا منبری بیحرمت میکنند. عدهای از زندگی خصوصی مردم فیلم میگیرند و در فضای مجازی منتشر میکنند. رانندگان حریم خطهای سفید خیابان را رعایت نمیکنند، و موتوریها حریم پیادههای پیادهرو.
وقتی حریم قناتها شکسته شد، و موتورهای آب لذت وافر نفعطلبی کوتاهمدت را به ما چشاندند، خشکی امروز و فرونشست آبهای زیرزمینی را ندیده بودیم. امروز زمین فرو میرود و خاک خشک میشود. گیاهان میخشکند و ریزگردها دمار از روزگارمان درمیآورند. آنگاه که حرمت مالکیت دریده شود چشمههای تلاش و خلاقیت بخشکند و بیابان رانتخواهی و فرصتطلبی هموار و گسترده گردد، و سراب عدالت جماعتی را به مهلکه برد. آنگاه که حریم قلم و اندیشه دریده شود، مظاهر شجاعت، صراحت و عقلانیت کور گردند و ریگزار زبونی و تملق، تلّی از مهملات را روی هم انباشته میسازد. کتابدزدان و مدرکسازان، ساربانان همین ریگزارند که توشه همان مهملات را بار شتران خویش میکنند و سودای سودی در بازار مکاره جامعه بیحریم دارند.
آدمیان جامعه بیحریم، آرام و قرار ندارند و اضطرابشان دائم است. بیمناکیشان مدام است، و بیوقفه در اندیشهاند. بیم و اندیشه آنکه کدام حریمشان دریده میشود، کدام حریم را بدرند تا یک گام جلوتر باشند، و آنکه جلوتر است گوشت و پوست کدام حریم را به دندان کشیده. اعتماد محصول رعایت حریمهاست و جامعه بیحریم لاجرم بیاعتماد است. آدمیان جامعه بیحریم به شکلی تناقضآمیز از دریدن حریمها لذت میبرند، منتفع میشوند و زیر فشاری خردکننده افسرده و بیمار میگردند و ناراضی رو به زوال میروند.
هر جامعهای تاوان بیحرمتی به یکایک حریمهایی را که دریده است پس خواهد داد. ما نیز حریمهای بسیاری را دریدهایم و صلاح آن است پیش از آنکه تاوانها سنگینتر شوند، خود را چنان در حریمها محدود کنیم که زندگی ممکن شود. جامعه بیحریم جز به تباهی نمیرود. قنات فقط مدلی برای حکمرانی آب نیست، قنات آینهای پیش روی همه زندگانی ماست.