من متولد شهر اراک در سال ۱۳۵۳ هستم و تا پایان دوران دبیرستان در سال ۱۳۷۱ در این شهر زندگی کردم. قبول شدن در رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی امیر کبیر تهران سبب شد سال ۱۳۷۱ راهی تهران شوم و پس از گذراندن دوره کارشناسی مهندسی صنایع، به دلیل علائق شخصی و بالاخص تمایل به تحلیل توسعهنیافتگی اقتصادی و سیاسی ایران، تحصیل در جامعهشناسی را انتخاب کردم. سال ۱۳۷۷ وارد دوره کارشناسی ارشد جامعهشناسی در دانشگاه تربیت مدرس تهران شده و سال ۱۳۸۰ با نوشتن پایاننامهای درباره چگونگی نوشتن پایاننامههای جامعهشناسی در ایران، به «جامعهشناسی جامعهشناسی» در ایران پرداختم و این آغاز مطالعاتم درباره وضعیت علم و آموزش عالی در ایران بود. دوره دکتری جامعهشناسی سیاسی را در دانشگاه تربیت مدرس تهران در سال ۱۳۸۰ آغاز کردم که نهایتاً در سال ۱۳۸۶ با نگارش رسالهای درباره علل عدم تحکیم دموکراسی در ایران، ترکیه و کره جنوبی در فاصله سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۶۱ پایان یافت. این رساله در کتابی با عنوان «بنیانهای ساختاری تحکیم دموکراسی» توسط نشر کندوکاو در سال ۱۳۸۹ منتشر شد.
تدریس در دانشگاه را از سال ۱۳۸۱ در دانشگاه مازندران آغاز کردم و پس از فارغالتحصیلی نیز از سال ۱۳۸۶ به عنوان عضو هیئت علمی در همان دانشگاه مشغول بهکار شدم. این همکاری پنج سال ادامه داشت و در تابستان ۱۳۹۱ خاتمه یافت. مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام مقصد بعدی فعالیت علمی-پژوهشی من بود و از شهریور ۱۳۹۱ به عنوان مدیر پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در این مرکز مشغول به کار شدم. این همکاری تا شهریور ۱۳۹۲ ادامه داشت. من پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ توسط حسامالدین آشنا رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری برای فعالیت در این مرکز دعوت به همکاری شدم؛ و همزمان بار دیگر برای عضویت در هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی تهران درخواست کردم و پس از پذیرش، از مهرماه ۱۳۹۳ به عنوان استادیار جامعهشناسی این دانشگاه مشغول بهکار شدم و این همکاری کماکان ادامه دارد.
علاقهام به بررسی توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایران مرا در مسیرهای پژوهشی گوناگونی هدایت کرده است. جامعهشناسی سیاسی با تأکید بر دموکراتیزاسیون، جامعهشناسی توسعه، جامعهشناسی محیطزیست، جامعهشناسی سبک زندگی و مطالعه درباره سیاستگذاری عمومی اصلیترین علائق پژوهشی من در پانزده سال گذشته بوده است. این علائق را در چارچوب تلاش برای تحلیل موضوعات خاصی نظیر تحلیل ظرفیت دولت و حکمرانی، سیاستگذاری منابع و حکمرانی آب، تحلیل اجتماعی مصرف، و بررسی تجربی نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری عمومی در دولت دنبال کردهام. «ارزیابی تأثیر اجتماعی» نیز یکی از عرصههای میانرشتهای است که بهواسطه علائقم در حوزههای مذکور و همچنین علائق کاربردیام – بخشی از میراث بازمانده از ذهنیت مهندسی دوران کارشناسی – دنبال کردهام. ارزیابی تأثیر اجتماعی سبب شد وارد مطالعه تأثیرات اجتماعی اقدامات مدیریت شهری شوم و نهایتاً حوزه جدیدی از مطالعات در زمینه جامعهشناسی شهری را در کارنامه من ثبت کرد.
فعالیت دانشگاهیام در دانشگاه شهید بهشتی معطوف به تدریس جامعهشناسی شهری، توسعه، محیطزیست و جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران؛ و همچنین دروس آمار است؛ اما مطالعات شخصیام به غیر از جامعهشناسی، حوزههای تاریخ، اقتصاد، علوم سیاسی، محیطزیست و سیاستگذاری عمومی را نیز در بر میگیرد. من به ضرورت اندیشهورزی جامعهشناختی با رویکرد میانرشتهای (بالاخص در ترکیب با تاریخ و اقتصاد)، معطوف به عرصه سیاست اجتماعی و توأم با مشارکت اجتماعی و سیاسی فعال قائل هستم. همین رویکرد سبب شده است از فعالیت در زمینه ارزیابی تأثیر اجتماعی، مشارکت فعالانه در مناقشات نظری و سیاسی درباره مدیریت منابع آب در ایران، و فعالیت جدی در مطبوعات و مجلات استقبال کنم؛ و بر همین مبنا از مشارکت در فضای مجازی در قالب وبلاگ، فیسبوک یا کانال تلگرام استقبال کردهام. من بر همین مبنا از تعامل مثبت و انتقادی با نظام سیاستگذاری استقبال میکنم و عمیقاً باور دارم تلاشهای فکری و عملی در جامعهشناسی باید سویهای معطوف به بهبود سیاستگذاری و ارتقای کیفیت زندگی مردم داشته باشد. داشتن دغدغه ایران نیروی محرکه و جوهره دو دهه فعالیت من در جامعهشناسی ایران است.