مهسا رمضانی: عقلانیت مفهومی است که اغلب از آن به عنوان یکی از مراتب معرفتشناسی یاد میشود. به عبارتی قضاوت یک جامعه را منطق خاص عقلایی آن جامعه رقم خواهد زد. عقلانیت را اغلب به انواع مختلف تقسیمبندی میکنند و براساس این تقسیمبندی مبنای قضاوت متفاوت خواهد بود، گویا در پس هر نوع از اقسام آن، معنایی نهفته که منطق را تحتالشعاع قرار میدهد. به این اعتبار شاید دیگر از عقلانیت، مفهومی مطلق استنباط نشود و متناسب با نظام ارزشی موجود در جوامع تصویر متفاوتی از عقل ارائه شود. از این رو برآن شدیم تا مفهوم عقلانیت به لحاظ جامعهشناختی را با دکتر محمد فاضلی، جامعهشناس رفاه اجتماعی و عضو سابق هیأت علمی دانشگاه مازندران به چند و چون گذاریم. ماحصل این گفتوگو پیشروی شماست.
جناب دکتر فاضلی با توجه به دستهبندیهای معمول از عقلانیت نظیر ابزاری، اخلاقی، انتقادی و ارتباطی به اعتقاد شما آیا میتوان عقلانیت را امری مطلق و جهانشمول پنداشت یا بنا به شرایط، قضاوت حاکم بر آن متغیر خواهد بود؟
دستهبندیهایی که از عقلانیت ارائه میشود، متنوعند. علاوه بر انواعی که شما به آن اشاره کردید، میتوان صورتهای دیگری را هم در آرای ماکس وبر جستوجو کرد. او قائل به دو قسم عقلانیت «صوری» و <جوهری> است. به شخصه به این نوع از تقسیمبندی علاقهمندتر هستم.
به لحاظ هستیشناسی انسان موجودی نیازمند است و جهان را با کار و اراده تغییر می دهد. هنگام بحث درباره انسان و عقلانیت باید نسبت عقلانیت با این موارد را مدنظر داشت.
عقلانیت چه نسبتی با نظام ارزشی یک جامعه برقرار میکند؟
آنچه عقلانیت خوانده میشود به جوهره ارزشی نیز بستگی دارد. این که در چه دستگاه ارزشی با عقلانیت مواجه میشویم، در طرز برخورد با مفهوم عقلانیت تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین در پس عقلانیتها از هر نوعی، نظامی از ارزشها قرار دارد که با توجه به آن ارزشها، میتوان عقلانیت را تصویر کرد.
صورتهای مختلف عقلانیت همواره در کنار هم حضور داشتهاند و در طول تاریخ اولویت یا میزان سیطرهشان بر یکدیگر تغییر کرده است. از ابتدای تاریخ عقلانیت ابزاری وجود داشته و دلیل آن هم نیازمندی انسان است. این موجود نیازمند، برای برآوردن نیازهای خود، ناچار به لحاظ کردن برخی نسبتهای هدف-وسیلهای است. همزمان نظامی از ارزشها بر این نیازها حاکم میشود. بسته به این که نظام ارزشها و نظام فرامادی آن چگونه تعریف شود، انواع دیگری از عقلانیت هم بروز خواهد کرد. عقلانیت دینی و اخلاقی معطوف به آن نظام ارزشی و باورهاست. به این ترتیب ممکن است در یک نظام ابزاری آنچه که در عقلانیت اخلاقی مورد تأکید است، بشدت رد شود. بنابراین بسته به نظام ارزشی، قضاوتهای حاکم بر عقلانیت هم میتواند متغیر باشد و این امری است که ما همواره در طول تاریخ با آن مواجه بودهایم. برای مثال در حرف زدن از عقلانیت انتقادی که بر مفهوم رهایی تأکید دارد، شناسایی مفهوم «سلطه» در نظام ارزشی ضرورت مییابد و بسته به اینکه سلطه چگونه تعریف شود و چه نوعی از روابط اجتماعی را سلطه تعریف کنیم، آنچه مشمول عقل انتقادی تلقی میشود، تغییر خواهد کرد.
بنابراین، در برخی صورتهای عقلانیت درجه بیشتری از جهانشمولی بروز میکند. آنجا که با نیازهای مادی انسان سروکار داریم، مشترکات بیشتری در تعریف عقلانیت وجود دارد و به دلیل بنمایه ارزشی عقلانیت، امکان بروز اختلاف در تعریف عقلانیت زیاد است. این بدان معناست که حرکت به سمت داشتن ارزشهای مشترک، به معنای امکان بیشتری برای داشتن استانداردهای یکسانتر عقلانیت است.
با توجه به آن نظام ارزشها و نیازهایی که اشاره کردید ، وضعیت انواع عقلانیت را در جامعه ما چگونه ارزیابی میکنید و به اعتقاد شما امروز چه نوعی از عقلانیت بر جامعه ما حاکم است؟
در جامعه ما منازعه میان انواع عقلانیت وجود دارد. بالاخره ما با سطحی از عقلانیت ابزاری مواجه هستیم. حقیقت این است که بخشی از تفاوت سطح توسعهیافتگی کشورها، به سطح عقلانیت ابزاری و نهادینهکردن آن و تبدیلش به دستاوردهای قدرت و ثروت بستگی دارد.
چرخیدن چرخ اقتصاد، سرمایه یک کشور و کسب دستاوردهای مادی میتواند نمایانگر سطحی از حاکمیت عقلانیت ابزاری باشد.
ما در اعمال عقلانیت ابزاری مشکل بسیار داریم؛ اقداماتی که توجیه اقتصادی ندارند، کاربرد ابزارهای ناکارآمد و بوروکراسی و نظامهای مدیریتی ناقص، همه دلیل بر این مدعاست. وبر اوج عقلانیت ابزاری را در پیدایش بوروکراسی یا دیوانسالاری مدرن میدید، بنابراین نقص و ناکارآمدی نظام اداری، نشاندهنده مشکل اساسی جامعه ما در عقلانیت ابزاری است.
این در حالی است که همزمان صورتهای دیگر عقلانیت نیز در جامعه وجود دارد. مثلاً زمانی که به عرصههای دانشگاهی و فکری نگاه میکنید، میبینید که دانشگاه و عرصه روشنفکری حداقل صد سال بعد از انقلاب مشروطه به طور جدی درگیر گسترش «عقل ارتباطی» بوده، یعنی برای گفتوگو، مفاهمه و کاهش خشونت تلاش کرده است.
مثلاً دوره آقای خاتمی از گفت وگوی تمدنها و تلاش برای شکل دادن به این نوع از عقلانیت اقداماتی صورت گرفت. همزمان حضور سطحی از عقل انتقادی هم در حوزههایی چون روشنفکری دینی که از پایگاه دینی به ورطه عقلورزی وارد میشود و حوزههای دانشگاهی که معطوف به آرمانها و نظام ارزشی دیگری است و این که هرکدام، از پایگاه تئوریک و ارزشی متفاوتی درباره سلطه و رهایی از آن بحث میکنند قابل مشاهده است.
عقلانیت معطوف به نظام ارزشهای خاص – دینی یا غیردینی – نیز در جامعه وجود دارد. بنابراین ما، به مانند بقیه جوامع، دارای انواع متفاوت عقلانیت و تعامل و منازعه میان آنها هستیم.
آیا میتوان گفت که در عقلانیت هم نوعی سلطه حاکم است؟
بله، قطعاً همینطور است و از آنجا که هر عقلانیتی معطوف به نظام ارزشی خاصی تعریف میشود، میتوان از سلطه عقلانیت هم بحث کرد. کما اینکه نگرانی از این سلطه را میتوان در آرای ماکس وبر آنجا که از سلطه عقلانیت ابزاری بر جهان و هابرماس که از استعمار زیستجهان یاد میکنند، مشاهده کرد. به همین نسبت عقلانیت معطوف به نظام ارزشهای دینی هم میتواند در دورههایی چون قرون وسطی، سایر عقلانیتها را تحت سیطره خود قرار دهد. نظامهای دیکتاتوری فاشیستی هم عقل ارتباطی و انتقادی را مختل کرده و صورت افراطی عقل ابزاری را حاکم میکنند. بنابراین همواره میتوانیم از این بحث کنیم که خطر سیطره یک صورت از عقلانیت بر سایر صورتها وجود دارد.
آیا میتوان تعادلی میان این عقلانیتها ایجاد کرد؟
بعضی از عقلانیتها نظامساز و ثباتساز و برخی درهمشکننده و تخریبکننده هستند. از آنجا که عقل ابزاری به حفظ وضع موجود میاندیشد، نهادساز است.
عقل انتقادی را از آنرو که تمایل به فراتر رفتن دارد و مخرب است، درهمشکننده میخوانند. البته شخصاً تصور میکنم عقلانیت انتقادی دارای ویژگی تخریب خلاق است، تخریبی که میتواند رو به ساختن وضعیت بهتری داشته باشد. بنابراین توازن بین انواع عقلانیتها فوقالعاده اهمیت دارد.
آیا عقلانیت یک جامعه متأثر از عقلانیت نظام سیاسی حاکم بر آن جامعه است؟ این تأثیر و تأثر تا چه حد میتواند وزن پیدا کند؟ میخواهیم تحلیل شما را در رابطه با جامعه ایران بدانیم؟
این که عقلانیت حاکمان چقدر بر عقلانیت جامعه میچربد، موضوعی قابل بحث است. برای این مسأله ابتدا باید تعریفی از عقلانیت حاکمان ارائه کنیم. در عقلانیت فردی که بیشتر از نوع نفع شخصی است، انسان موجودی نیازمند به لحاظ مادی و روانی پنداشته میشود، که باید نیازهایش به شکل «عادلانه»، با «سطح پایینی از خشونت» و با «چشماندازی طولانیمدت» برآورده شود. هر عقلانیتی که معطوف به این سه عنصر باشد، امکان خودشکوفایی را فراهم میکند. در غیر این صورت بروز استعداد رخ نمیدهد. عقلانیت صوری آن جنسی از عقلانیت است که منفعت کوتاهمدت عمدتاً مادی را لحاظ میکند و به سه عنصری که اشاره شد، توجه چندانی ندارد. یعنی خیلی دغدغه برآوردن نیاز همگان به صورت عادلانه را ندارد و به کاهش خشونت هم فکر نمیکند و از طریق خشنترین راهها به صورت کوتاهمدت می اندیشد.
ممکن است که شما به سرعت ثروتمند شوید اما آینده زیست و توسعه را به خطر بیندازید. اما عقلانیت جوهری معطوف به اخذ تصمیمهای مهم و سرنوشتسازی است که پتانسیل هر سه را تقویت میکند. حال اگر این تقسیمبندی را بپذیریم، میتوان از سیطره عقل ابزاری کوتاهمدت در جامعه ایران سخن گفت؛ این عقلانیتی است که به درجاتی در بقیه جهان هم حاکم است. به علاوه پارادوکسی بین عقل جمعی و فردی نیز بروز خواهد کرد، به این صورت که اگر همه آدم ها براساس عقل فردیشان عقلانی عمل کنند، نتیجه میتواند فاجعه جمعی باشد.
بنابراین جوامع در صورتی عقل جوهری خواهند داشت که از طریق نظامی نهادی، عقلهای فردی را کنترل کنند و از عقلانی عمل کردن (عقل کوتاهمدت صوری) جلوگیری کنند. این اقدامات میتواند به گسترش عقل جوهری کمک کند.
بر این اساس به اعتقاد شما میتوان چنین نتیجهگیری کرد که ما در جامعه با سلطه عقلانیت صوری شخصیمحور مواجهیم؟ و باید به سمت عقلانیت جوهری جمعی رهنمون شویم؟
بله، جامعه ما بیشتر تحت سیطره عقل صوری است، این عقلانیت حتی عقل ابزاری تمام و کمالی هم نیست. البته نمیتوان قضیه را کاملاً قطبی کرد و به آن نسبت فردی اطلاق کرد، چراکه صورتهایی از عقل جمعی را هم میتوان در آن مشاهده کرد.
برای مثال چند وقت پیش، چند شخصیت فکری و هنری مشهور، طی نامهای خواسته بودند تدابیری اندیشده شود و یارانه شخصیتهای هنری و فکری در صندوقی برای کمک به حفظ محیط زیست واریز شود. این نمودی از عقل جوهری است.
یعنی آدمها از نفع شخصی کوتاهمدت خودشان، همان یارانه ماهیانه ۴۵ هزار تومان میگذرند، معطوف به اینکه آن تصمیم، نیاز بهتری را برآورده کند. این تصمیم برآمده از عقلی جوهری است. با این حال وقتی تخریب محیط زیست، رشد اقتصادی منفی۴/۵ درصد، تورم بالای ۳۵ درصد و آمار بیکاری قریب ۲۰ درصد را میبینیم، متوجه میشویم که ما تصمیمهای مبتنی بر عقل جوهری نگرفتهایم. در ضمن افراد به سودجویانهترین شکل در جامعه زندگی میکنند.
همزمان آنطرف وقتی دانشگاهها تحت فشار قدرتند، کتابها سانسور میشوند، تیغ سانسور فیلمها را قطعه قطعه میکند، معنی روشنش این است که ما در زمینه عقل ارتباطی و عقل انتقادی هم وضعیت مناسبی نداریم. با این حال میتوان استدلال کرد که امروز در عصر سیطره عقلانیت صوری قرار داریم.
البته این ویژگی ماست و نه ویژگی کلیت دنیا، هر چند که ممکن است دنیا هم در سطح دیگری از حاکمیت عقل صوری قرار گرفته باشد. سلطه عقل صوری بر عقل جوهری مسألهای است که وبر همواره از آن ابراز نگرانی میکرد و متأسفانه ما شاهد شکل افراطی این پدیده در ایران هستیم.
منبع:روزنامه ایران
چه راهکارهایی را برای گسترش این سطح از عقلانیت (عقلانیت جوهری) برای رسیدن به جامعهای متعالی ضروری میدانید؟
گسترش عقلانیت فرایندی تاریخی دارد و تابع مکانیسمهای متفاوتی است که شاید آن چنان هم کنترلشده نباشد. جوامع از طریق نظامهای آموزشی و آن چه که حوزه فرهنگ و تولید نمادهاست، عقلانیت را گسترش میدهند.
همزمان بارزترین شکل گسترش عقلانیت، در نهادهایی متبلور است که از طریق تأمین امنیت فرد، امکانات آزاداندیشی را تأمین میکنند. به عبارتی عقلانیت خصوصاً عقلانیت جوهری، در شرایط امنیت، امکان گسترش پیدا میکند. تحقق عقل جوهری مستلزم وجود امکان درافتادن با گروههای ذی نفع دارای قدرت است.
لذا ساختار نهادیای که در آن امنیت، برای افراد در حیطه قانون تضمین شده، ایده و فکر به سازمان و نهاد مبدل گشته و بین انواع سازمانها و سازوکارهایی که صورتهای مختلف عقلانیت را تولید میکنند، توازن ایجاد شود، لازمه عمل بر مبنای عقل جوهری است چراکه برخی از سازمانها و نهادها عقل ابزاری و گروهی عقل ارتباطی و گروهی هم عقل انتقادی را گسترش میدهند. در بستر همه اینها آزادی تفکر و ساختار نهادی لازم برای بسط هر نوع عقلانیت بسیار اهمیت دارد.
منبع: روزنامه ایران