گیاهی ترین گیاهی ترین AnzanDigital فروشگاه
خانه / فعالیت های اجتماعی / در رثای رسانه‌های رسا: اقتصاد رسانه ندارد

در رثای رسانه‌های رسا: اقتصاد رسانه ندارد

 

بودجه سالیانه کشور که تا همین چند سال پیش وقتی به مجلس ارائه می‌شد، واکنش خاصی را در عموم مردم برنمی‌انگیخت و فقط معدودی از نخبگان اقتصادی، فعالان بازار یا تکنوکرات‌ها درباره آن سخن می‌گفتند، این روزها به موضعی چالش‌برانگیز تبدیل شده است. جنجال‌برانگیزتر از همه افزایش عوارض خروج از کشور بوده است. موضوعی که پای عادل فردوسی‌پور و برنامه پربیننده نود را هم به میان کشید و با طنزپردازی تولیدکنندگان این برنامه مواجه شد تا مشخص شود بودجه کشور تا کجا به موضوع بحث عمومی شده است.

من متخصص اقتصاد و بودجه نیستم و این نوشته نیز تحلیل اقتصادی بودجه نیست، بلکه صرفاً نگاهی دارد به ویژگی‌هایی از جامعه ایران امروز که می‌توان حساسیت به بودجه را نیز در چارچوب آن تحلیل کرد. من تلاش می‌کنم به سه سؤال جامعه‌شناختی پاسخ دهم. آیا حساس شدن مردم به اعداد و ارقام بودجه بد است؟ این‌که امری تخصصی به موضوع بحث‌های روزمره مردم غیرمتخصص بدل شود بد است؟ چرا چنین سطحی از حساسیت به بودجه و بالاخص برداشتی تقلیل‌گرایانه از آن بروز می‌کند؟

من معتقدم حق مردم است که به بودجه کشورشان حساس باشند. بودجه نماد سطح عقلانیت یک کشور است، اولویت‌ها و هدف‌گیری‌های دولت را نشان می‌دهد و مردم کاملاً حق دارند نسبت به آن حساس باشند. مشکل اما از جایی آغاز می‌شود که بودجه متنی با عبارات تخصصی، پیچیده و دارای معانی نامشخص برای مردم غیرمتخصص است. سلسله‌ای از منافع در سطر سطر بودجه کشور نهفته است. بودجه ابعاد مختلف دارد و دو نوع نگاه به بودجه، ادراک مردم از آن‌را تهدید می‌کنند. دسته اول، شناخت‌ها بسیار جزئی‌نگر هستند و یک مقوله از بودجه را پررنگ کرده و سایر ابعاد آن‌را نادیده می‌گیرند. مسأله افزایش چندبرابری عوارض خروج از کشور از همین دسته است. یک بند از میان صدها موضوع و داده موجود در جداول و متن بودجه به موضوع گفت‌وگوی عمومی درباره آن تبدیل شده است.

تحلیل‌گران این روزها بر اساس همین یک رقم حکم صادر می‌کنند که دولت طبقه متوسط را هدف گرفته است. همه نیات دولت و تعاملات پیچیده دستگاه بوروکراتیک که منجر به تولید متن بودجه و جداول آن شده، فقط بر اساس یک بند از آن تفسیر می‌شوند. فضاهایی نظیر تلگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی نیز که اساساً برای متن‌های کوتاه جذابیت ایجاد می‌کنند و جای مباحث علمی پیچیده و پردامنه نیستند به این فضا دامن می‌زنند.

مردم هم نارضایتی‌های زیادی دارند و مایلند به هر بهانه‌ای سطحی از نارضایتی و خشم خود را بروز دهند. همین امر سبب می‌شود واکنش‌هایی سریع نسبت به مسأله‌ای نظیر افزایش عوارض خروج برانگیخته شوند. بسیار محتمل است کسانی نسبت به این افزایش عوارض خروج – صرف‌نظر از درستی یا نادرستی آن که نیازمند تحلیل اقتصادی و اجتماعی جداگانه‌ای است – واکنش نشان دهند که هیچ‌گاه از کشور خارج نشده‌اند و چشم‌اندازی برای سفر خارجی خود نیز پیش رو ندارند. ممکن است کسانی در مقابل این اقدام بایستند که تحلیل دقیق‌تر نشان دهد آن‌چه دولت مد نظر داشته کاملاً در راستای تأمین منافع ایشان است.

تهدید دوم علیه شناخت عمومی درست از بودجه، تحلیل‌های بسیار کلی‌نگر هستند که حرف‌های تکراری درباره بودجه را به سبک افاضات فاضلانه و به جای تحلیل به مردم ارائه می‌کنند. این روزها می‌توانید انبوهی از پست‌های تلگرامی و سخنان رسانه‌ای را ببینید که این چنین عباراتی را تکرار می‌کنند: بودجه دولت کماکان وابستگی به نفت را کاهش نمی‌دهد؛ سفره‌های مردم را کوچک می‌کند؛ توجه دولت به رشد و رونق اقتصادی در بودجه تحسین‌برانگیز است؛ دولت به اقتصاد مقاومتی در بودجه توجهی نکرده است. صدها گونه از این نوع جملات را می‌توان بیان کرد. اما واقعیت این است که چنین عباراتی فاقد هر گونه تحلیلی هستند و خواننده دقیق چیزی از این عبارات دستگیرش نخواهد شد.

علت‌هایی را که من برای بروز چنین وضعیت می‌شناسم، می‌توان در محورهای زیر خلاصه کرد.

اول، فقدان رسانه‌های حرفه‌ای و بالاخص تلویزیون حرفه‌ای و متعهد به اطلاع‌رسانی بی‌طرفانه نقش عظیمی در بروز این وضعیت دارد. تلویزیون کماکان از ساختن برنامه‌ای تلویزیونی که بتواند بودجه کشور، اهمیت آن، عناصر موجود در بودجه و معنای بودجه را برای مردم تفسیر کند عاجز است. این را بیفزایید به بی‌اعتمادی گسترده به تلویزیون که سبب می‌شود تحلیل‌های اقتصادی تلویزیون جدی تلقی نشوند. رویکرد سیاسی تلویزیون به هر مقوله‌ای – از جمله موضوعات اقتصادی دولت‌ها – باعث شده تا تلویزیون رسانه مورد اعتماد برای شنیدن تحلیل اقتصادی نباشد.

دوم، واژگان بودجه هنوز برای اکثریت قاطع جامعه ایران معنا و مفهوم درستی ندارند. اکثریت مردم هنوز درکی از واژه‌هایی نظیر «تملک دارایی‌های سرمایه‌ای»، «تملک دارایی‌های مالی»، «واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای»، «درآمدهای اختصاصی دولت»، «بودجه عمومی» یا «بودجه شرکت‌های دولتی» ندارند. دو علت حداقل در این امر مؤثر هستند.

اقتصاد علی‌رغم همه اهمیتی که برای زندگی اجتماعی و عموم مردم دارد، مفسرانی نداشته استکه به زبان مردم سخن بگویند. این مسأله را با آن‌چه در پزشکی اتفاق افتاده است مقایسه کنید تا مسأله روشن‌تر شود. پزشکان با حضور در رسانه‌ها، استفاده از فضای مجازی و بسیاری ابزارهای دیگر کوشیده‌اند تا دانش پزشکی را عمومی سازند. برخی از پزشکان به شخصیت‌های عامه‌پسند بدل شده‌اند و دانش پزشکی را فارغ از عبارات پیچیده برای مردم تفسیر کرده‌اند. عرصه علم اقتصاد گویی همواره از چنین افرادی خالی بوده است.

ترکیب رسانه‌ غیرحرفه‌ای و با سرمایه اجتماعی اندک که اعتماد مردم به آن کمتر است، با فقدان مفسران اقتصاد برای مردم، بخش مهمی از گفتارها و نوشتارهای اقتصادی را از دسترس فهم مردم خارج کرده است. تبصره‌ها، جداول و بخش اعظم مندرجات بودجه برای مردم هیچ معنای مشخصی ندارند. مردم نسبت بین مندرجات بودجه و زندگی خود را فقط در چند مقوله نظیر قیمت حامل‌های سوخت، قیمت دلار، یا مقوله‌ای نظیر افزایش عوارض خروج مشاهده می‌کنند.

تفسیر نشدن بودجه برای مردم زمینه‌ای ایجاد می‌کند تا متن‌های رسانه‌ای جولان بدهند. متن‌هایی که یا مانند تأکید بر افزایش عوارض خروج بسیار جزئی‌نگر هستند، یا هم‌چون گفته‌ها و نوشته‌های کلی درباره خصایص بودجه، گزاره‌هایی بدون استنادات و تحلیل به خواننده ارائه می‌کنند.

مسأله را می‌توانم این گونه جمع‌بندی کنم که در فضای فقدان رسانه‌های رسا که بتوانند اسناد اقتصادی نظیر بودجه را برای مردم تفسیر و قابل فهم سازند، ادراکی معنادار و همه‌جانبه از آن به مردم ارائه کنند، و نسبت این اسناد با زندگی واقعی مردم را تشریح نمایند، و اقتصاددانان نقش مهمی در بروز این وضعیت دارند، فضایی باز می‌شود تا کنشگران تلگرامی یا سلبریتی‌های رسانه‌ای – از عادل فردوسی‌پور گرفته تا بازیگرانی که دنبال افزایش مخاطبان صفحات اینستاگرامی خود هستند – دست به تفسیر بودجه بزنند. ما باید در رثای رسانه‌های رسایی که صدای اقتصاد برای عموم مردم باشند، سخن بگوییم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *